امروز همونقدر که برای تو مهمه، برای من هم مهمه...
انتظارشو نمیکشیدم، اما خب... این، خاصیت این کشوره، نمیدونی چی میشه ...
.
.
تا چند دقیقه دیگه مشخص میشه که میری یا میمونی ...
به هر دوش حس بدی دارم...
اصلا نمیدونم امروز چم شده، یک جا نمیتونم بشینم، تمرکز ندارم.
مگه چه فرقی میکنه برام؟!
اصلا چرا باید از بودن یا نبودنت استرس داشته باشم؟
.
اینجا باد و بارون در حال رقصن.
میپیچن به هم، میخورن به ماشین.
.
فکر میکردی همچین روزی، که قراره سرنوشتت مشخص بشه هوا اینطوری بشه؟
.
.
اون روز توی جاده بودم، به تو گفتم به خاطر بارون و سیل نرفتم، دروغ گفتم، پشت سرت بودم.
چند ساعت راه بود، جاده خلوت، تنها چیزی که انتظارشو نداشتم تو بودی.
اصلا چطور میشه؟ اون همه راه برم و بعد یهو وسط ناکجا آباد تورو ببینم ؟!
انقدر سرگرم صحبت با بغل دستیت بودیم اصلا نفهمیدی کی از کنارت رد شدم.
منجمد ......
ما را در سایت منجمد ... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : monjamedo بازدید : 95 تاريخ : يکشنبه 1 ارديبهشت 1398 ساعت: 7:52